بهترین زمان برای تربیت کودکان از سنین اولیه تا دوازده سالگی و مهمترین مکان محیط خانه و صالح ترین افراد والدین کودک میباشند. والدین آرزو دارند که فرزندانشان دارای خصوصیات اخلاقی عالیه انسانی بوده و استعدادهای مثبت در آنها پرورش یافته و شخصیتی عالی داشته باشند. اما در صورتی که روند صحیحی در رساندن فرزندانشان به این مقصود نداشته باشند از همان قدم های نخستین کودک را از مسیر درست خود دور میسازند. به جز محیط خانواده و رفتار والدین با کودک محیط اجتماعی و عامل محیط و حتی وراثت کودک در این راه حائز اهمیت است.
برای جلوگیری از رفتارهای نامطلوب کودکان باید زمینه این رفتارهای نامطلوب را از زندگی کودک حذف کرد و او را در محیط سالم از نظر روحی و اجتماعی و خانوادگی قرار داد. اگر کودک در محیطی از هر نظر سالم زندگی کند، زحمت والدین و مربی در پیاده کردن مسائل تربیتی کمتر خواهد بود و برعکس. در واقع عامل محیط در هیچ یک از موجودات زنده بلاتاثیر نمیباشد. کودکی را که بتوان در یک محیط سالم خانوادگی و اجتماعی به سهولت و بطور مثبت تربیت کرد در یک محیط ناسالم به همان آسانی نمیتوان در امر تربیت صحیح وی موقعیت کسب کرد.
والدین نباید غافل از تاثیرات محیط ، کودکان خود را با چنان آزادی در محیط خانوادگی تربیت کنند که وقتی فرزندشان وارد محیط اجتماع شدند به سهولت در منجلاب هایی که سر راهشان قرار دارد سقوط کنند زیرا آزادی های مطلق خانواده آنها را بیبند و بار به جامعه تحویل میدهد و ثانیا در اثر عدم اطلاع از نابسامانیهای جامعه خیلی آسان به دام انحراف کشیده میشوند. بنابراین پدر و مادر باید کنترلی منطقی بر آزادیهای کودکان خود داشته باشند.
البته نباید آنها را چنان در حصار قرار دهند که حتی در سنین جوانی وابسته به والدین باشند و نتوانند روی پای خود بایستند و یا گاه به صورت افرادی کاملا مطیع و سر به راه که ریشه در نابسامانیهای نهفته روانی دارد، درآیند. این محدودیتها در مورد دختران دارای مضرات بیشتری است. زیرا در آینده وارد اجتماع خانواده شده و خود باید فرزندانش را تربیت کند و مسئول آرامش و سلامت کانون خانواده باشد.
اصولا ابراز علاقه و محبت از سوی والدین نسبت به کودکان در آرامش روانی آنها و دوری آنها از رفتارهای نامطلوب بسیار موثر است. اما این ابراز علاقه و محبت در کودکانی که بطور متعادل بزرگ میشوند و مشکل خاصی ندارند با کودکی که در اثر عقدههای روانی نیاز به معالجه دارد و یا رفتارهای نامطلوب متعددی از او سر میزند فرق میکند. کودکی که در حالتی عادی از هر گونه عقده عاطفی است و نیاز کمتری به احساس و کسب محبت دارد، محبتهای بیش از اندازه در وی اثر عکس خواهد گذاشت و او را پرتوقع و لوس بار خواهد آورد.
ولی در کودکی که از عقده کمبود محبت رنج میبرد و کمکم خود را از مردم دور و غریب احساس میکند محبت بیشتر البته نه خیلی زیاد و غیرمتعادل ، اثر خوبی خواهد داشت و با از بین بردن عقدهها در سلامت روانی وی موثر خواهد بود و هر چند هم که نتواند عقدهها را از بین ببرد لااقل در تسکین آلام ناشی از عقدهها موثر واقع شد.
صرفنظر از اینکه کودکان مثل سایر انسانها دارای اشتباهات و خطاهایی میباشند، به مانند فیلمهای عکاسی خیلی حساس و تاثیرپذیر نیز هستند. بنابراین پدر و مادر اگر تخلفاتی مثل دزدیهای کوچک و شیطنتآمیز و دیگر آزاری و دروغ در کودک مشاهده کردند نباید آن را بسیار جدی گرفته جلوه بسیار زشتی به آن بدهد و با تمام وجود به کودک بقبولانند که این کار زشت از او سر زده، بلکه باید آن را در حد یک اشتباه و خطای غیرعمدی و سهوی از کودک دیده و سعی دریافتن ریشه این خطاها در رفتار کودک داشته باشند و از رفتار خشونت آمیز در مقابل هر خطای کوچکی که از کودک سر میزند بپرهیزند.
چرا که شاید در ظاهر ، به مدت کوتاهی بتوان با ایجاد رغبت و وحشت جلو بعضی از تخلفات را گر فت ولی در باطن ایجاد وحشتها ریشه تخلفات را قویتر ساخته و نتیجه آن میشود که عمل خلاف در خفا با ولع و شدت بیشتری انجام میپذیرد. هرگز نباید کودک را عاصی و دزد و درغگو خطاب کرد زیرا کودکان بسیار حساس هستند و این احتمال وجود دارد که این توهم در آنها بوجود آید که واقعا دزد و دروغ گویند بنابراین از خود چنین انتظاری خواهند داشت.
والدین بر اثر فشارهای زندگی و تامین نیازهای مادی حال و آینده خانواده علاوه بر این که وضع روحی و جسمانی و تفریح و تمدد اعصاب خود را نادیده میگیرند و در مورد کودکان خود نیز سهلانگاری مینمایند. هر کودک خردسالی مثل بزرگترها و حتی بیشتر از آنها نیاز به گردش و بازی و تفریح دارد زیرا بیشتر مشکلات روانی کودک بوسیله بازی و تفریح حل میشود. علاوه بر آن بهتر میتوان از راه بازی و گردش و تفریح به کمبود و احیانا عقدههای روانی کودک پی برد و درصدد رفع و اصلاح آنها برآمد.
گردش و تفریح برای کودک یک نیاز روحی است و پدر و مادر نباید این نیاز روحی کودک خود را نادیده بگیرند و بیتفاوت از کنار آن رد شوند. اینکه والدین دست فرزند خود را بگیرند و به نزدیکترین پاک و یا محطوه امنی که کودک بتواند با همسالان و دوستان خود بازی کند و با آنها معاشرت داشته باشد برای کودک بسیار مفید است. بنابراین نداشتن وسیله و امکانات مالی نمیتواند عذر ما را در تحلیلی و بهانهتراشی در مورد این امر مهم توجیه نماید. به همین منظور بهتر است مسئولان مدارس که گاه برای کودکان برنامههای گردشی دسته جمعی و علمی تنظیم کنند تا علاوه بر بالا بردن سطح علمی و آموزشی ، در رفع نیازهای پرورشی آنان نیز قدم موثر برداشته شود.
از جمله دیگر راههای جلوگیری کودک ازارتکاب کارهای ناشایست و نامطلوب دادن حس اعتماد به نفس و ایجاد رضایت از خود را کودک است. میتوان با دادن مسئولیتهای در خور سن کودک ، آنها را به فعالیت واداشته و یا حتی با چشاندن طعم شکست و پیروزی و تحریک آن را از این طریق به فعالیت و مبارزه در آنها اعتماد و اتکا به نفس بوجود آورند. بنابراین والدین نباید تصور کنند که همیشه باید کارهای فرزندانشان را انجام دهند، به جای آنها تصمیم بگیرند، به جای آنها انتخاب کنند، به جای آنها جواب حتی یک احوالپرسی ساده را بدهند و… بلکه باید به کودک اجازه ابراز وجود حتی با کوچکترین چیزها را داد.
لحظه رفتار با کودک نقش مهمی در سرنوشت و ایجاد دیده او به زندگی دارد کودک همچون خمیری نرم شکل میگیرد و بار دیگر عوض کردن آن بسیار مشکل است هم برای کودک و هم برای اطرافیان. پس به جای اینکه چنان با کودک رفتار کنیم که روزی که به فکر اصلاح آن بیفتیم از همان ابتدا به نفع خودمان و کودکانمان است که زمینه زندگی او را طوری مساعد کنیم که کودک در مسیر صحیح زندگی گام بردارد و به جلو حرکت کند.
تهیه و تائید توسط: آرزو قالیباف _مشاور